خادم حقیقت

مردن روی پاها بهتر از زندگی کردن روی زانو هاست

خادم حقیقت

مردن روی پاها بهتر از زندگی کردن روی زانو هاست

وصیت نامه قاضی محمد مهاباد قبل از اعدام

ملت مظلوم، محروم و ستمدیده کرد! برادران عزیزم! در آخرین لحظات زندگی مطالبی را بعنوان نصیحت عرض می‌کنم. بخاطر خدا از دشمنی یکدیگر دست بردارید، متحد شوید و به حمایت یکدیگر برخیزید. در برابر دشمن بایستید، خود را به ثمن بحس به دشمنان نفروشید. دشمن تنها برای دستیابی به منافع خود شما را می‌خواهد. پس از آن شما دیگر تفاله‌ای بیش نیستید.دشمنان ملت کرد بسیارند، ظالمند، لامروت و بی‌وجدانند. رمز سربلندی هر ملتی اتحاد و با هم بودن است. آزادی یک ملت، مستلزم پشتیبانی آحاد ملت است. ملت بدون اتحاد، همواره تحت سلطه خواهد بود. شما ملت کرد چیزی از ملتهای دیگر کم ندارید، اتفاقاً مردانگی، غیرت و شجاعت شما بسی بیشتر است. ملتهایی که از بند اسارت رسته‌اند، متحد بوده‌اند و بس.


روی ادامه مطلب کلیک کنید...

ادامه مطلب ...

داستانک شیطان و حرام زاده!

روزی شیطان با یک حرام زاده مسابقه می گزارند که هر کی مردمه بیشتری رو به سمت گناه کشاند او برنده است.

روز مسابقه که می شود هر دو شروع به کار می کنند تا اینکه شب فرا می رسد شیطان و حرام زاده پیش هم می روند که ببینند چه کار کرده اند و کدامشان برنده است حرام زاده می گوید من امروز  هشتاد وسه نفر را به گناه کشیدم هر کی رو طوری عده ای با دروغ  عده ای دعوا غیبت و خلاصه یه لیست کامل نشون شیطان می دهد و می پرسد تو چه کار کردی شیطان هم می گوید من که کار خاصی نکردم فقط دو نفر زن و مرد رو به هم نزدیک کردم که یه زنا شد. حرم زاده به شیطان می گوید ای خاک بر سرت اینهمه که می گویند شیطان فلان شیطان بهمان این بود .

شیطان هم در جواب می گه اخه توی اون زنا یکی مثل تو رو به وجود اوردن که روزی حداقل هشتاد وسه گناه به ارمغان میاره برام!

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید

بــــــــمیرید بمیرید در این عشق بمیرید             در این عشق چو مردید همه روح پـــــذیرید 

بــــــمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید             کز این خاک برآیــــید ســــماوات بـــــگیرید

بـــــــــــمیرید بمیرید و زین نفس ببرید             که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید 

یـــــــکی تیشه بگیرید پی حفره زندان              چـــو زندان بشـــــکستید همه شـاه و امیرید 

بــــــــــــمیرید بمیرید به پیش شه زیبا               بر شــــــاه چو مردید همه شـــاه و شهیرید

بـــــــــــمیرید بمیرید و زین ابر برآیید              چــــو زیــــن ابر برآیید همه بدر مـــــنیرید 

خموشید خموشید خموشی دم مرگست              هم از زندگیســــت اینک ز خاموش نــفیرید

بنمای رُخ که باغ و گلستانم آرزوست

به دلیل سریع تر بالا امدن صفحه بقیه در ادامه مطلب


بنمای رُخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لبکه قندِ فراوانم آرزوست

 


ادامه مطلب ...

پند 1(به گورستان گذر کردم صباحی)

به گورستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و فغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا، نمی ارزد
 به کاهی.

 

به قبرستان گذر کردم کم و بیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولتمند ، برد
 از یک کفن بیش.