این وعده اگر به ان اعتماد کامل باشد ، ممکن است تو را برانگیزد که گذشته از امیری کودور، به تاج سلطنت هم امید وار شویی .اما این عجیب است و معمولا عوامل ظلمت برای انکه ما را به دام بیاورند و اسیب رسانند به ما حقایقی می گویند و با مطالب راست نا مهم ما را می فریبند تا در اموری که اهمیت بسیار عظیم دارند به ما خیانت کنند .«تراژدی مکبث . ویلیام شکسپیر . پرده اول صحنه ی سوم»
پند اول
. بوقلمونی، گاوی بدید و بگفت:در آرزوی پروازم اما چگونه ، ندانم
گاو پاسخ داد: گر ز تپاله من خوری قدرت بر بالهایت فتد و پرواز کنی
بوقلمون خورد و بر شاخی نشست
تیراندازی ماهر، بوقلمون بر درخت بدید
تیری بر آن نگون بخت بینداخت و هلاکش نمود
نتیجه اخلاقی
با خوردن هر گندی شاید به بالا رسی، لیک در بالا نمانی
------------ --------- --------- ---
بقیه در ادامه مطلب
آسمانش را گرفته تنگ در آغوششعر پاییز اخوان ثالث
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست،
با سکوت پاکِ غمناکش.
سازِ او باران، سرودش باد.
جامه اش شولای عریانیست.
ورجز،اینش جامه ای باید .
بافته بس شعله ی زرتار پودش باد .
گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد .
باغبان و رهگذران نیست .
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد ،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید ؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن .
پادشاه فصلها ، پائیز .
چون در office نوشته شده این علامت ها اشتب شده است ( - )
پایز!پایز!بوکی پرچ زهرد
من مات تو زیز
ههردو هاو دهرد
من فیرمیسکم ، تو بارانت
من هناسهم ، تو بای سهردت
من خهم ، تو ههوری گریانت
دوایی نایه:دادم ،دادت
ههرگیز ، ههرگیز
پایز! پایز!
پایز! پایز!
شانو مل روت
من مات تو زیز
ههردوکمان جووت
ههر تا گول سیس ئهبی بگرین
ئالتونی دار ئهرژی بگرین
بگرین...بگرین...چاومان نهسرین
ههرگیز ، ههرگیز
پایز! پایز!
ماموستا گوران(عهبدواله)
وهره جهلاد!
وهره گیانم ههموو لهت لهت بکه تاکوو بزانی چۆنه ئیمانم.
ئهتۆ جهلاد!
ئهگهر دهربێنی ئێسکانم،
ئهگهر بێنی لهبهر چاوم بکوژی گشت عهزیزانم،
به وهڵاهی،
به خاکی پاکی کوردستان،
ئهمن کوردم قهتیش ناڵێم پهشیمانم..
وهره جهلاد !
وهره ئهی خوێنمژی بهدکار !
دهتوانی بیخهیه ئهستۆم گوریسی دار
ئهوه شانازییه بۆ من ،
بهوهی ناکوژی ئیمانم ، ئهوه سهربهرزییه بۆمن..
وهره جهلاد !
وهره ئهی دوژمنی بێداد !
لهبهرچی مهعتهلی ، ئهی بۆچی ناکوژی ؟
به زیندوویی له گۆڕا بۆچی نامنێژی؟
قهسهم بهم کۆت و زنجیره،
به ههرچی دیل و یهخسیره،
به ئاواتم ،
به ئیمانم ،
به پهیمانم ،
به خوێنی پاکی ئهو کوردهی له ڕێی ئاواتی کوژراوه،
قهسهم بهم خاکه خوێنینه،
قهسهم بهم ژینه شێواوه،
ئهگهر دهربێنی چاوانم ،
ئهگهر بشکێنی ئێسکانم ،
به وهڵڵاهی ،
به خاکی پاکی کودستان،
ئمن کوردم قهتیش ناڵێم پهشیمانم